در آغاز امسال روزنامهنگار و تحلیلگر مستقل تاجیک فخر الدین خالبیک در وبگاه روسیزبان "آسیا پلوس" مقالهای را منتشر کرد که احساسات بخشی از روشنفکران این جمهوری اتحاد شوروی سابق نسبت به خط و زبان فارسی را منعکس میکند.
دشمنان زبان فارسی: به چه علتی یک زبان سه نام دارد؟
زبانی که اهالی فارسیزبان آسیای مرکزی و ایران به آن تکلم میکردند پیش از فرا رسیدن سالهای دهه بیست میلادی اسمش فارسی بود. همراه با ورود حکومت شوروی به منطقه نه فقط ملتی جدید یعنی تاجیک، که هم زبان جدیدالاحداث تاجیکی پیدا شد.
و این در حالی بود که در ایران و افغانستان به همین زبان همچنان فارسی میگفتند. ولی این وضعیت به طول نکشید و در سال ۱۳۴۳ خورشیدی حاکم پشتونتبار افغانستان به نام ظاهرشاه در این موضوع از پی شوروی رفته و زبان فارسی کابلی را به دری تغییر نام کرد. در نتیجه یک زبان دارای نامهای سهگانه گردید: فارسی، دری، تاجیکی.
از واژهٔ "تاجیک" تعبیری وجود دارد که آن مترادف واژهٔ "فارسی" بیش نیست. سفیر اسپانیایی "لوئی گونسالس ده کلاویخو" طی دیدار اولش از ایرانزمین در قرن چهاردهم میلادی از این مملکت بعنوان "تاجیکیا" ذکر نمود. در آثار سعدی بزرگ هم به همه فارسیزبانان با استفاده از واژه "تاجیک" اشاره میشود. تعبیری هم ارائه میگردد که به گروهی از فارسیزبانان "تاجیک" میگویند که سنیمذهبند. اگر همه اینهارا قبول داشته باشیم، به نظر میرسد که مفهوم عبارت "زبان تاجیکی" غیر از همین زبان فارسی نیست.
ادامه مطلب ...
نسلشناسان، در جهان امروز ۱۶ تا ۱۸ ملیون نفر را میشمرند که به حق میتوان آنها را اخلاف ژنتیک چنگیز خان لقب داد. این ارقام را میتوانست تحقق برکتی تلقی کرد که خداوند خطاب به حضرت ابراهیم داده بود (تو را چنان برکت دهم که نسل تو مانند ستارگان آسمان و شنهای دریا بیشمار گردند (پیدایش، ۲۲، ۱۷) اگر وضعیتی تأسفآور وجود نمیداشت که اکثریت قاطع این مردم نه فقط از هویت نژاد خود ناآگاهند که حتی اکثراً به اقوام مغولیزبان متعلق نیستند.
«یولیوس قیصر» که تنها دخترش «یولیا» ده سال قبل از وی بی اولاد درگذشته و فرزندش «قیصریون» بدست «آگوستوس» در اسکندریه به قتل رسیده بود، در حالی نابود شد که دودمانش واقعاً قتع گردیده بود.
اما شاید مبالغه نباشد اگر بگوئیم که این تمدن که کشورهای اروپا و آمریکا از آن برخوردار است، میراثی بیش نمیباشد که از فعالیتهای این دولتمرد بزرگ مانده است. در صورتیکه زمانی قیصر از روبیکن نمیگذشت هرگز اروپا و آمریکا را همراه با مدنیت و زبانهای آن دو نمیشناختیم. سیاست وی مبتنی بر اعطای شهروندی رومی به اهالی ولایات بود و لذا بروز اقوام اروپا را ممکن ساخت.
مورخ رومی «سوتونیوس» راجع به تدفین قیصر چنین مینویسد: «بیگانگان متعددی بودند که اینجا و آنجا بر قیصر مقتول به نوع خود گریه میکردند، و بهویژه یهودییانی که بعد از این مدتها در جای خاکستر گورستان گرد هم میآمدند». (زندگینامه ۱۲ قیصر، ۸۴، ۵).